بهترین روزهای جوونی بر باد

سلام

امروز یک پست توی این وبلاگ می ذارم ، چند روز بعد میام وبلاگ رو چک می کنم میبینم چند ماه گذشته و اصلا نفهمیدم!

آخرین پستم گفتم که می خوام برم استرالیا، رفتم نشستم به انگلیسی خوندن ، به یک حدی که رسید ولش کردم 

هر سال تصمیم می گیرم به یک کشور مهاجرت نکنم ! 

امروز که دارم این متن رو تایپ می کنم مجددا تو فکر فرانسه ام ! 

خدا بخیر بگذرونه این پروسه های ناتمام مهاجرت من رو !
این روزهایی که دارن مثل برق و باد می گذرن بهترین روزهای جوونی منن :(

از اون روز می ترسم که همین جا نشسته باشم و بگم دیگه از من گذشت و نتونستم.....

خدا خودش کمکم کنه